شاعر : محمود مربوبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
ای آخـریـن سـلالـۀ زهـــرا تــبـارهـا ای وارث شکـستـه دل ذوالـفـقـارهـا بیتو چهار فصل دلمن خزانی است چـشـم انـتــظـار آمـدن تـو بــهـارهـا
صدهـا هـزار حـاتـم طـایی گـدایـتـان هستند ریـزهخـوار شما سفـره دارها
آقای من، خـودم، پـدرم،مـادرم فدات قـربان خـاک پات،همه جان نثارهـا
وقتیکه نیست غیر گنه در بساطمان جـان میدهـیم پـای شـما مـا نـدارها جمعه به جمعه قلب رئوفت شکسته است از دست این گدا، نه یک بار، بارها
با هم اگر چه قول و قراری گذاشـتیم ازیـاد بـردهام هـمه قـول وقـرارهـا یعقوبهای چشم من از دست رفته است پس کـی تـمام میشـود این انتظارها
آقــا فــدای شــال عـــزای مُـحـرّمـت چشم تو خون شده زغـم روزگارها
دائـم بـه یـاد عــمـۀ خـود آه میکـشی از ظلم های بیحد آن نــیـزه دارهـا